وای بر من
کشتگاهم خشک ماند و يکسره تدبيرها
گشت بی سود و ثمر
تنگنای ِ خانهام را يافت دشمن با نگاه ِ حيله اندوزش
وای بر من ! میکند آماده بهر ِ سينهی ِ من تيرهايی
که به زهر ِ کينه آلودهست .
پس به جادههای ِ خونين کلّههای ِ مردگان را
به غبار ِ قبرهای ِ کهنه اندوده
از پس ِ ديوار ِ من بر خاک میچيند
وز پی ِ آزار ِ دل آزردگان
در ميان ِ کلّههای ِ چيده بنشيند
سرگذشت ِ زجر را خوانَد .
وای بر من !
در شبی تاريک از اينسان
بر سر ِ اين کلّهها جنبان
چه کسی آيا ندانسته گذارد پا ؟
از تکان ِ کلّهها آيا سکوت ِ اين شب ِ سنگين
- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون ِ تازه میبافد -
کی که بشکافد ؟
يک ستاره از فساد ِ خاک وارسته
روشنايی کی دهد آيا
اين شب ِ تاريک دل را ؟
عابرين ! ای عابرين !
بگذريد از راه ِ من بی هيچ گونه فکر
دشمن ِ من میرسد ، میکوبدم بر در
خواهدم پرسيد نام و هر نشان ديگر .
وای بر من .
به کجای ِ اين شب ِ تيره بياويزم قبای ِ ژندهی ِ خود را
تا کشم از سينهی ِ پر درد ِ خود بيرون
تيرهای ِ زهر را دلخون ؟
وای بر من !
?
[ مجموعه اشعار ِ نيما يوشيج . از : دکتر ابوالقاسم جنّتی عطائی . انتشارات ِ صفیعليشاه . چاپ ِ دوّم ، 1346 ؛ صص 242 – 241 ]
جز چند مورد « نشانهی ِ اضافه » - که اعمال ِ آن را ضروری ِ بديهی میدانم – هيچ دخل و تصرّفی در متن ِ شعر نکردم ؛ امّا به نظرم میرسد که چند جا بايد يک سطر خالی فاصله باشد . همچنين سطر ِ چهارم ظاهراً دو سطر است . ( اگر چه شک دارم ! به همين صورت که هست ، کوبندهتر است . ) در هر حال ، برای ِ اطمينان از صورت ِ کاملاً دقيق ِ اشعار ِ نيما ، بايد منتظر ِ آينده بمانيم ، و چاپ ِ منقّح ِ مجموعهی ِ آثار ِ او . کاری که نخواهيم توانست از آن درگذريم !
پس به جادوهای خونين کلّههای مردگان را
ReplyDeleteنسخهی سیروس طاهباز این سطر را چنین نقل کرده که بهنظر مناسبت و دقت بیشتری دارد
رک. کماندار بزرگ کوهساران (زندگی و شعر نیما یوشیج)، [بهکوشش] سیروس طاهباز، تهران، ثالث، 1380؛ ص 329.
با سپاس از زحمات شما
بزرگوارِ گرامی،
Deleteاگرچه «جادو» بهجایِ «جاده»، علیالظّاهر (با توجّه به فضایِ کلّیِ قطعه، در يک نگاه) چندان بیتناسب نمینمايد؛ امّا ازآنجا که در منبعِ نقلِ حاضر، و همچنين در دفتر «شعر من» (چ. تهران، 1362) نيز همين «جاده» آمده، و در سايتِ رسمیِ نيما يوشيج (به همّتِ شراگيم) نيز، همين است، عجالةً نمیتوان و نبايد درآن تغييری داد. (توجّه داشته باشيد که سيروس طاهباز در اين فقره، يعنی نشرِ اشعارِ نيما، کم دچار خبط و خطا نشده؛ و چهبسا اين مورد نيز –که میگوييد-، از همان قبيل باشد!)
تنها میتوان از آقایِ شراگيم يوشيج خواست که محضِ احتياط، يکبارِ ديگر نيز، نظری به دستنويسِ نيما بيفکنند...
نشانیِ قطعه، در سايت:
http://www.nimayoushij.com/index.php/fa/2012-06-19-21-12-01/2012-06-19-21-18-08/85-2012-06-29-14-12-41
سپاس... ایکاش آقای شراگیم برای پایان دادن به روایتهای مختلفی که همه از نقل نادرست دستنویسها سرچشمه گرفته، این دستنویسها را بهصورت عکسی منتشر میکردند. قطعاً بعد از گذشت چندین دهه از اولین چاپ مجموعهآثار این بزرگمرد شعر و ادب فارسی، ضرورت چنین امری بیشتر هم شده، بهو.یژه برای نقد تکوینی آثار نیما...
Deleteزنده باد
بله، ایکاش!
Deleteمخصوصاً که بهگمانام جايی از ايشان (شراگيم) خواندهام که دستنوشتهها بسيار هم فرسوده و دچارِ آسيب شده... که يعنی تا همينجا هم بسيار بسيار دير کردهايم!