Wednesday, May 10, 2006

آی آدمها

آی آدمها


آی آدمها ، که بر ساحل نشسته شاد و خندانيد ،
يک نفر در آب دارد می‌سپارد جان
يک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند
روی ِ اين دريای ِ تند و تيره و سنگين که می‌دانيد ،
آن زمان که مست هستيد
از خيال ِ دست يابيدن به دشمن ،
آن زمان که پيش ِ خود بيهوده پنداريد
که گرفتستيد دست ِ ناتوان را
تا توانائی ِ بهتر را پديد آريد ،
آن زمان که تنگ می‌بنديد
بر کمرهاتان کمربند ...
در چه هنگامی بگويم ؟
يک نفر در آب دارد می‌کند بيهوده جان قربان .
آی آدمها که بر ساحل بساط ِ دلگشا داريد ،
نان به سفره جامه تان بر تن ،
يک نفر در آب می‌خواند [1] شما را
موج ِ سنگين را به دست ِ خسته می‌کوبد ،
باز می‌دارد دهان با چشم ِ از وحشت دريده
سايه‌هاتان را ز راه ِ دور ديده ،
آب را بلعيده در گود ِ کبود و هر زمان بيتابی‌اش افزون .
می‌کند زين آبها بيرون
گاه سر ، گه پا ،
آی آدمها !
او ز راه ِ مرگ [2] اين کهنه جهان را بازمی‌پايد ،
می‌زند فرياد و امّيد ِ کمک دارد .
آی آدمها که روی ِ ساحل ِ آرام در کار ِ تماشائيد !
موج می‌کوبد به روی ِ ساحل ِ خاموش ،
پخش می‌گردد چنان مستی به جای افتاده . بس مدهوش
می‌رود ، نعره‌زنان اين بانگ باز از دور می‌آيد ،
آی آدمها !
و صدای ِ باد هر دم دلگزاتر ،
در صدای ِ باد بانگ ِ او رهاتر ،
از ميان ِ آبهای ِ دور و نزديک
باز در گوش اين نداها ،
آی آدمها !


27 آذر 1320


?
[1] در مجموعه اشعار ، چاپ ِ جنّتی عطائی ، « می‌خواهد » آمده ، که درست نمی‌نمايد .
[2] در مجموعه‌ی ِ کامل ِ اشعار ِ نيما ، چاپ ِ سيروس طاهباز : او ز راه ِ دور ...

3 comments:

  1. باور
    نباید باور داشت،دروغهاشان:
    سحرگاهان، خروسان خواب وآفتاب هم،خفته.
    عدالت، طوقه،دار را بر گردن،هیچ بیگناهی،هم نیفکنده!
    که حق، مُرد با قسمت
    خدارحمت کند اورا، ولی
    کسی دیده، که در ظلمت،
    شبانگاهان،
    قاتلی ظالم،هردودستان، برگلویش تنگ پیچانده وقصدش، کشتن است اورا؟
    نباید باور داشت، دروغهاشان:
    که آدمها سیاه و سایه بیرنگ است!
    نباید که باور کرد اشکمان،بی شور و در نمکدان قند است.
    نباید بیهوده انگاریم کلامش در دم آخر،که: مادر،سوختم ......
    نباید که باور داشت ، سهراب زنده شد با نوشدار و وهیچ سهرابی،
    بی جان نیست.
    نباید که باور داشت،ندا درخون خود، نغلطید و ترانه،ترک از وطن گفته.
    نباید باورداشت اورا، کزسگیست، کمتر،حتی.پابرهنه!خاکمان را،به یغما نابرده وقطره خونی ازدماغ هیچ تن هم، نچـــــــــــــــــــــــــــــــــکیده.
    نباید باور داشت او را بیش از سگی، ولگرد، حتی!
    که باز هم سگ، شرف دارد و او بویی از شرف هم، نابرده!
    نباید باور داشت اورا...

    ReplyDelete
  2. khanesh e sahih be nazar ingune ast:
    Yek nafar dar aab darad mikonad bihude jan ghorban.

    ReplyDelete
  3. با سپاس از محمّدرضایِ عزيز!
    بله،
    نظرِ شما کاملاً به‌جاست...
    گرچه من نيز همين‌طور خوانده‌ام و می‌خوانم، ظاهراً ويرگول خوانش را دچار اشکال کرده!

    يک نفر در آب دارد می‌کند بيهوده جان ، قربان .

    السّاعه حذف می‌کنم!

    يک نفر در آب دارد می‌کند بيهوده جان قربان.

    ReplyDelete